۱۱ تیر ۱۳۸۹

خداحافظی نکردی با نجمه؛ سورچی.

سورچی نمی دونه که نجمه همون فتانه است!
سورچی نمی دونه که حرمت بی حرمتش کرده!
سورچی نمی دونه که الان و قت شکره یا شکوه!
اما من عاشق سورچی ام چون هیچ چی نمی دونه، چون پاکه ، چون زلاله!
اما چرا:
خداحافظی نکردی با نجمه؛ سورچی.

۱۲ نظر:

  1. فک نکردی ما هم میخوایم بریم ببینیم؟ زدی نابود کردی همه داستانو؟ D:

    پاسخحذف
  2. تو الان واقعا فهمیدی چی شده!!!
    چقدر با هوشی تو!!!!!

    پاسخحذف
  3. هاااا اینا که گفتی یعنی چه؟؟؟

    پاسخحذف
  4. یه تئاتره به همین نام بیشتر توضیح بدم سعید کلمو کنده!!!!
    میگم شما کلا شبا کامنت میزاری

    پاسخحذف
  5. آره! شما مشکل داری؟:)

    پاسخحذف
  6. منهای دو نه اسمش همون عنوان پستمه!
    من با چی مشکل دارم؟؟؟؟

    پاسخحذف
  7. با شب کامنت گذاشتن های من!!
    چه اسم طولانی!!

    پاسخحذف
  8. نه! اصلا. دارم یه وبلاگ میزنم در مورد حرفه خودمون که گروهی بنویسیم!
    قشنگه! تئاترو میگم

    پاسخحذف
  9. نزن!ما داریم میزنیم!یعنی غریب به یه ساله که داریم بهش می فکریم!بعد امتحانا ایشالا!شاید گذاشتیم شمام توش بنویسی!اما اگه این گروهه خیلی خیلی بزرگه شما جدا مام جدا!:)

    پاسخحذف
  10. غریب نه قریب!:)
    اینجا آدم بیخود غلط می نویسه نمی دونم چرا؟!

    پاسخحذف