از مشرق کویر برآمد. تا خفتگان را از دیوان , براشوباند صبح را در آستین داشت. و خاستگاهش برآمدگاه تاریخگران بود: سر به داران و نه سرسپاران. دستهای اندیشه را کنار علقمه دین کاشت و چنین, هماره, فرزند شریعتی شد که باقی است و چونین باد!
من از دو کار نفرت دارم: یکی درد ودل کردن که کار شبه مردهاست, و یکی از خود دفاع کردن, برای تبرئه کردن خود جوش زدن, که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیاز ندارد, از ناله شرم دارد. مرد پاک را نیز زندگی و زمان تنها نمی گذارد. زندگی اش از او دفاع می کند, زمان تبرئه اش می کند. پلیدان هرگز پاک دامنی را نمی توانند آلود, هر چند که سنگها بسته و سگها را رها کرده باشند. دکتر علی شریعتی
اگه امروز عصر مامانم خبر نداده بود که جلوی مراسم سالگردشو گرفتن، یادم نمی افتاد که فردا سالگردشه. یاد اون روزایی که به این مناسبت تو دانشگاه نمایشگاه کتاباشو می ذاشتیم و مراسم می گرفتیم به خیر! یادته؟؟!! کاش تو هم مثل شهره یه چند خطی ازش بزاری تا کسایی مثل من این اولین معلم تاثیر گذار بزرگشونو از یاد نبرن. خدایا؛ مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان، اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن.لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز. خدایا؛ مرا از 4 زندان بزرگ انسان؛ طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن رها کن!. . . ببخشید طولانی شد. منو بذاری تا فردا واسه خودم حرف می زنم!!
(( خدایا جگونه زیستن را به من بیاموز جگونه مردن را خود خواهم آموخت )) دکتر شریعتی درد چگونه زیستن داشت کاش این درد همیشه تو ما زنده باشه اونوقت شاید به افتخار شاگردی دکتر نائل بشیم.
از مشرق کویر برآمد.
پاسخ دادنحذفتا خفتگان را از دیوان , براشوباند
صبح را در آستین داشت.
و خاستگاهش برآمدگاه تاریخگران بود: سر به داران و نه سرسپاران.
دستهای اندیشه را کنار علقمه دین کاشت و چنین, هماره, فرزند شریعتی شد که باقی است و چونین باد!
من از دو کار نفرت دارم:
پاسخ دادنحذفیکی درد ودل کردن که کار شبه مردهاست, و یکی از خود دفاع کردن, برای تبرئه کردن خود جوش زدن, که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیاز ندارد, از ناله شرم دارد. مرد پاک را نیز زندگی و زمان تنها نمی گذارد. زندگی اش از او دفاع می کند, زمان تبرئه اش می کند. پلیدان هرگز پاک دامنی را نمی توانند آلود, هر چند که سنگها بسته و سگها را رها کرده باشند.
دکتر علی شریعتی
اگه امروز عصر مامانم خبر نداده بود که جلوی مراسم سالگردشو گرفتن، یادم نمی افتاد که فردا سالگردشه.
پاسخ دادنحذفیاد اون روزایی که به این مناسبت تو دانشگاه نمایشگاه کتاباشو می ذاشتیم و مراسم می گرفتیم به خیر! یادته؟؟!!
کاش تو هم مثل شهره یه چند خطی ازش بزاری تا کسایی مثل من این اولین معلم تاثیر گذار بزرگشونو از یاد نبرن.
خدایا؛ مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان، اضطراب های بزرگ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن.لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز.
خدایا؛ مرا از 4 زندان بزرگ انسان؛ طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن رها کن!. . .
ببخشید طولانی شد. منو بذاری تا فردا واسه خودم حرف می زنم!!
راستی دست شهره هم درد نکنه، قشنگ بود و تاثیر گذار. چاکریم ;)
پاسخ دادنحذفبا ياد اون خدابيامرز هم اينا مشكل دارن.البته خوب دليلش مشخصه!
پاسخ دادنحذف(( خدایا جگونه زیستن را به من بیاموز جگونه مردن را خود خواهم آموخت ))
پاسخ دادنحذفدکتر شریعتی درد چگونه زیستن داشت کاش این درد همیشه تو ما زنده باشه اونوقت شاید به افتخار شاگردی دکتر نائل بشیم.
مخلصیم!
پاسخ دادنحذفچرا دیگه مثل اون روزا برام بت نیست؟!
پاسخ دادنحذف! چی دیگه بت نیست؟
پاسخ دادنحذفچی؟!! شریعتی قاعدتا کیه نه چی!
پاسخ دادنحذفمیگم دیگه مثل اون موقع ها برام بت نیست...! ( بت :شخص، حیوان، گیاه و یا وسیله ایست که می پرستند!)
از اون جهت!
پاسخ دادنحذفخوبه که دیگه بت نیست. باعث می شه واقع بینانه خوبی و بدی اش رو ببینی.
فاطمه تازه داری درست می شناسیش پس!
پاسخ دادنحذفچون منم یه زمانی الینه اش بودم.
اما الان که نیستم ارادتم بیشتر شده