۱۳ آبان ۱۳۸۹

خواهش

خدایا شکرت!
من آدم خوش شانسی هستم! اینو با تک تک سلول هام حس میکنم! اینو میگم و تو رو شکر میکنم و هزار دفه میگم اگه به خودم بود لیاقت هیچ کدوم از این نعمت هاتو نداشتم!
خدا یا دمت گرم؛ شرمندتم!دوست ندارم الکی بگم خسته ام! دوست ندارم ادای آدم های بد بختو در بیارم! دوست ندارم به این فکر کنم که...!  تا حالا هر کاری خواستم با کمک تو از پسش بر اومدم. حتی اگه گنده تر از دهنم بوده! الانم تقریبا همین کارو کردم :((( !!!
 پس خدا کمکم کن و هر که این متنو می خونه از خدا بخواد که کمکم کنه!
دست گل همتون درد نکنه!

۷ نظر:

  1. حنای ما که رنگی نداره، ولی چشم
    راستی، دلمون تنگ شده حاجی. اون میزو ول کن یه کم بیا دانشگاه ببینیمت

    پاسخحذف
  2. خدایا چنان کن سر انجام کار(میثم)
    که تو خشنود باشی و ما(میثم) رستگار

    پاسخحذف
  3. چه پست مشکوکی!!!
    آدم حس می کنه چیزی شده وگرنه این حرفا که دیگه گفتن نداشت. از اسمش هم چنین برمیاد!!

    پاسخحذف
  4. pesari am ma 2a mikonim:D...ama ras mige zahra chi shode?begoo vasat hadafmand 2a konim!:)))))
    ishala k moshkeli nabashe...

    پاسخحذف
  5. با این تشکرها موافقم...اما خستگی گاهی به این شکر گزاری ها ربطی نداره...گاهی خسته ای و این دلیل نمیشه که شاکر نباشی...گاهی غمگینی و این با این تشکرها تناقضی نداره...
    این شیوه ی خوبیه..شما خوب دارید به قانون جذب عمل می کنید..!
    راستش من گاهی می خوام که متفاوت بنویسم...اما خستگی هام غلبه می کنه و نوشته هام آخرش میره به یه سمتی که..(اینو گفتم چون این پست رو کاملا به خودم گرفتم...اگرچه نویسنده با فکر دیگه ای نوشته!)

    پاسخحذف
  6. به 5 نفر اول: دستتون درد نکنه! همه چی خوبه فقط خواسنم تو این کار جدید کارمو با کمک خدا شروع کنم!!!!
    به سمانه خانم: راستش کاملا می دونم که خستگی وجود داره! ولی اگه تو حاشیه باشه بهتره!
    خیلی خوشحال شدم به خودت گرفتی! اخه خواهر من یه کم شاد تر.... چقدر خستگی:)))
    البته الان خیلی از وبلاگ ها مشکی و خستس. خوب مشتری هم دارن!( من نظر خودمو گفتم!)

    پاسخحذف